سازمان ملل متحد
فراگیرترین سازمان بین المللی است که اکثر کشورهای جهان در آن عضویت دارند. این سازمان پس از بی اعتبارشدن جامعه ملل که در فاصلة جنگ های اول و دوم جهانی تشکیل شده بود، در سال های خاتمة جنگ جهانی دوم پایه گذاری شد. اولین گام در این زمینه ، صدور اعلامیه بین المتحدین بود که در ژوئن 1941 توسط 14 کشور امضاء شد. سپس در اوت همان سال منشور آنلانتیک در جهت برقراری روابط بین ملل و اتجاد برای نابودی نهایی دیکتاتوری نازی ، توسط رئیس جمهور وقت آمریکا ( فرانکلین دلانو روزولت) و نخست وزیر وقت انگلیس ( وینستون چرچیل) صادر شد.
نمایندگان 26 ملتی که علیه متجاوزان محور نبرد می کردند،در اولین روز سال 1942 اعلامیه ملل متحد را در واشینگتون امضاء کردند، که در آن بر لزوم مبارزه ای قاطع بر علیه اعضاء پیمان سه جانبه محور و عدم صلح یک جانبه با این کشورها تأکید شده بود. در اکتبر سال 1943 در مسکو اعلامیه ای توسط دولت های امریکا ، شوروی و چین امضاء شده که در آن لزوم تأسیس یک سازمان بین المللی که جایگزین ” جامعه ملل“ گردد،تأیید گردیده بود. اولین گام مهم، در این راه طی کنفرانس ” دامبارتن اوکس“ ( امریکا) ، در سال 1944 برداشته شد، که در آن 4 کشور شوروی، امریکا ،انگلیس و چین طرح اساسنامة سازمان ملل متحد را تنظیم نمودند. در فوریه 1945 کنفرانس یالتا( در شوروی) تشکیل شد و در آن حق وتوی کشورهای بزرگ نیز مطرح گردید، تا بالاخره با تشکیل کنفرانس سانفرانسیسکو در 25 آوریل 1945، نمایندگان 51 ملت در جلسات عمومی کمیته های مختلف، منشور 111 ماده ای ملل متحد را در 19 فصل تنظیم کردند.
پس از تبادل نظر ها و مطالعات نهایی در 25 ژوئن، منشور ملل متحد به تصویب نمایندگان رسید و در 24 اکتبر 1945 پس از آن که اکثریت امضاء کنندگان ( 28کشور) سند تصویب آن را تسلیم نمودند، منشور فوق قدرت اجرایی یافت. 51 کشوری که در کنفرانس سانفرانسیسکو شکرت داشتند، اولین اعضای آن محسوب می شوند و تا پایان سال 2002 تعداد 191 کشور به عضویت سازمان ملل متحد در آمده اند.برای تأمین هزینه های جاری سازمان ملل متحد ،کشورهای عضو موظفند سالانه درصدی از بودجه سازمان ملل متحد را نأمین نمایند. بودجه این سازمان برای سال 2003 بالغ بر 625، 2 میلیون دلار تعیین شده است. کمیته ویژه ای از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد مأموریت دارد تا هر سه سال یک بار سهمیه کشورها را نسیت به تولید ناخالص ملی و درآمد سرانة آنها تعیین نموده و به کشورهای عضو ابلاغ نماید.
عضویت برای کشورهایی که منشور ملل متحد را پذیرفته و تعهدات آن را اجرا می نمایند و قادر و مایلند که این تعهدات را انجام دهند، آزاد است و اعضای جدید، با توصیه شورای امنیت و کسب حداقل دو سوم آراء مجمع عمومی پذیرفته می شوند
فروید گفت: دین نه ناشى از ترس است، نه از جهل است، نه عکس العمل در مقابل بىنظمىهاست و نه عاملى است در راه کسب امتیازات طبقاتى.او همان طورى که همه حوادث اجتماع را با غریزه جنسى تحلیل و توجیه مىکرد، خواست دین را هم از این راه توجیه کند و نتیجتا گفت: بشر در اجتماع از نظر جنسى محرومیتهایى پیدا مىکند که موجب مىشود غریزه عقب رانده شده و به شعور ناخودآگاه برود.وقتى که آنجا رفت قیود اجتماعى جلویش را مىگیرد که بیرون نیاید، اما در آن صورت این محرومیتها از راهها و به شکلهاى دیگرى بروز مىکند که یکى از آنها دین است.دین ریشهاش تمایل جنسى است و نه چیز دیگر.او همچنین مىگفت که ریشه اخلاق هم تمایلات جنسى است، علم هم ریشهاش جنسى است.
اگر از او مىپرسیدیم آیا به عقیده شما دین چه موقعى از میان مردم خواهد رفت؟ مىگفت: آزادى جنسى مطلق بدهید به طورى که هیچ محرومیت جنسى وجود نداشته باشد، در آن صورت دین هم وجود نخواهد داشت.اما طولى نکشید که فروید خودش هم از حرف خودش پشیمان شد.شاگردهایش نیز از او نپذیرفتند.در همین جاست که نظریه فطرى بودن دین و اینکه دین جزو نهاد بشر است پیدا مىشود.
نظریه فطرى بودن دین
در مورد فطرى بودن دین، دانشمندان زیادى نظر دادهاند.یکى از آنها روان شناس بسیار معروف جهانى و شاگرد فروید، یونگ است.او مىگفت اینکه آقاى فروید مىگوید دین از نهاد ناخودآگاه بشر تراوش مىکند درست است، ولى اینکه او خیال مىکند عناصر روان ناخودآگاه بشر منحصر به تمایلات جنسىاى که به شعور باطن گریختهاند مىباشد بىاساس است.انسان یک روان ناخودآگاه فطرى و طبیعى دارد.روان ناخودآگاه بشر بر خلاف ادعاى فروید صرفا انبارى که از شعور ظاهر در آن چیزهایى ریخته شده و پر شده باشد نیست.به عبارت دیگر شعور باطن هرگز به صورت یک ظرف خالى که فقط از شعور ظاهر چیزى بگریزد و آنجا رفته و آن را پر کند نیست.او مىگفت: فروید به قضیه «روان ناخودآگاه» خوب پى برده بود، اما بعدا به اشتباه خیال کرد که روان ناخودآگاه فقط از عناصر مطرود از شعور ظاهر
تشکیل مىگردد، خیر، روان ناخودآگاه جزء سرشت بشر است، عناصر رانده شده مىروند آنجا و به آن ملحق مىشوند، دین جزء امورى است که در روان ناخودآگاه بشر به طور فطرى و طبیعى وجود دارد.
روان شناس و فیلسوف معروف امریکایى «ویلیام جیمز» کتابى نوشته که خیال مىکنم به نام دین و روان چاپ شده.من چاپ شده آن را ندیدهام.در پنجیا شش سال پیش که یکى از دوستان آن را ترجمه کرده بود نسخه خطى ترجمه را آورد پیش من که ببینمش، ترجمهاش را آن وقتخواندم.در آن موقع هنوز اسمى روى کتاب نگذاشته بود، شنیدهام حالا چاپ شده.ویلیام جیمز روان شناسى تجربى را به سبک مخصوص خود ابداع کرده است و روى مسائل روانى - مذهبى سالها مطالعه کرده، سالها افراد را، بیماران و غیر بیماران را مورد تجربه و آزمایش قرار داده و روى ایشان مطالعه کرده است.این شخص در کتاب خود مىگوید: «درست است که سرچشمه بسیارى از امیال درونى ما امور مادى طبیعى است، ولى بسیارى از آنها هم از دنیایى ماوراى این دنیا سرچشمه مىگیرد» (۱)
او همچنین مىگوید: «دلیل اینکه اصولا بسیارى از کارهاى بشر با حسابهاى مادى جور در نمىآید همین است» (2) .
مىگوید: «من در هر امر «مذهبى» همیشه نوعى وقار و صمیمیت، وجد و لطف، محبت و ایثار مىبینم.حالات روانى - مذهبى خواصى دارد که آن خواص با هیچ حالت از حالات بشر تطبیق نمىکند.» (3)
..............................................................
1.دین و روان، ترجمه مهدى قائنى.
2.همان ماخذ.
3.دین و روان، ص 15.
تاریخ درج مطلب بعدی ۵/۳/۸۶
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به اینجانب شده است، سپاس بی حد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود. اینجانب با یقین به آنکه ما «النصر الا من عندالله» از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح، که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیهالله الاعظم _ ارواحنا لمقدمه الفداء _ را از چنگ گرگان آدمخوار که آلتهایی در دست ابرقدرتان خصوصا آمریکای جهانخوارند بیرون آورد و ندای «الله اکبر» را در خرمشهر عزیز طنینانداز کرد و پرچم پرافتخار «لا اله الا الله» را بر فراز آن شهر خرم _ که با دست پلید خیانتکاران قرن به خون کشیده شده و «خونین شهر» نام گرفت _ [بیافراشت] تشکر میکنم. و آنان فوق تشکر امثال من هستند. آنان به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و برپاکنندهی عدل الهی در سراسر گیتی _ روحی لتراب مقدمه الفداء _ میباشند. آنان به آرم ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی مفتخرند.
مبارک باد و هزاران بار مبارک باد بر شما عزیزان و نور چشمان اسلام این فتح و نصر عظیم که با توفیق الهی و ضایعات کم و غنایم بیپایان و هزاران اسیر گمراه و مقتولین و آسیبدیدگان بدبخت که با فریب و فشار صدام تکریتی، این ابرجنایتکار دهر، به تباهی کشیده شدهاند، سرافرازانه برای اسلام و میهن عزیز افتخار ابدی به هدیه آورد. و مبارک باد بر فرماندهان قدرتمند که فرماندهان چنین فداکارانی هستند که ستارهی درخشندهی پیروزیهای آنان بر تارک تاریخ تا نفخ صور نورافشانی خواهد کرد. و مبارک باد بر ملت عظیمالشأن ایران اینچنین فرزندان سلحشور و جان برکفی که نام آنان و کشورشان را جاویدان کردند. و مبارک باد بر اسلام بزرگ این متابعانی که در دو جبههی جنگ با دشمن باطنی و دشمنان ظاهری پیروزمندانه و سرافراز امتحان خویش را دادند و برای اسلام سرافرازی آفریدند.
و هان ای فرزندان قرآن کریم و نیروهای ارتش و سپاهی و بسیج و ژاندارمری و شهربانی و کمیتهها و عشایر و نیروهای مردمی داوطلب و ملت عزیز، هوشیار باشید که پیروزیها هرچند عظیم و حیرتانگیز است شما را از یاد خداوند که نصر و فتح در دست اوست غافل نکند و غرور و فتح شما را به خود جلب نکند؛ که این آفتی بزرگ و دامی خطرناک است که با وسوسهی شیطان به سراغ آدم میآید و برای اولاد آدم تباهی میآورد. و من با آنکه به همهی شما اطمینان تعهد به اسلام دارم، لکن از تذکر، که برای مومنان نفع دارد، باید غفلت نکنم؛ چنانچه از نصیحت به حکومتهای همجوار و منطقه دریغ ندارم. و آنان میدانند امروز با فتح خرمشهر مظلوم، دولت و ملت پیروزمند ما از موضع قدرت سخن میگوید. و من به پیروی از آنان به شما اطمینان میدهم که اگر از اطاعت بی چون و چرای آمریکا و بستگان آن دست بردارید و با ما به حکم اسلام و قرآن کریم رفتار کنید، از ما جز خیر و پشتیبانی نخواهید دید. و شما بدانید آنقدر که ابرقدرتها از صدام، این نوکر چشم و گوش بسته، پشتیبانی کردند از شماها که قدرتهای کوچک و حکومتهای ضعیف هستید پشتیبانی نمیکنند. و شما عاقبت این جنایتکار و همقطار جنایتکارش شاه مخلوع را به عیان دیدهاید. قدرتهای بزرگ بیش از آنچه از شما استفاده نمایند از شما طرفداری نمیکنند. و شماها را برای منافع خویش به هلاکت میکشند. و من نصیحت برادرانه به شما میکنم که کاری نکنید که قرآن کریم برای برخورد با شما تکلیف نماید و ما به حکم خدا با شما رفتار کنیم. و یقین بدانید که امثال حسنی مبارک مصری و حسین اردنی و دیگر هم جنایتکاران آنان برای شما نفعی ندارند و دین و دنیای شما را تباه میکنند. و اگر با نشستهای خود بخواهید طرح کمپ دیوید یا فهد را که مردهاند، زنده کنید؛ که ما خطر بزرگ برای کشورهای اسلامی خصوصا حرمین شریفین میدانیم، اسلام به ما اجازهی سکوت نمیدهد و اینجانب در پیشگاه مقدس خداوند تکلیف الهی خود را ادا نمودم. اکنون دست تضرع و دعا به سوی خالق یکتا بلند کرده و به قوای مسلح اسلام و فداکاران قرآن کریم و میهن عزیز ایران دعا میکنم، و سلامت و سعادت و پیروزی آنان را خواستار هستم.
سلام و درود بیپایان بر فرماندهان متعهد قوای مسلح و بر رزمندگان فداکار و بر ملت دلیر ایران عزیز و سرشار از شادیها. والسلام علی عبادالله الصالحین.
روحالله الموسوی الخمینی
منبع: صحیفه امام خمینی (ره)
حضرت امام خمینی (ره) سوم خرداد 1361 مصادف با 30 رجب 1402 این پیام را خطاب به ملت ایران صادر فرمودند.
پرستاران، خادمان بیمنت و فرشتگان سپیدپوش جامعه هستند که لباس خدایی بر تن دارند، آنان حمایت و پشتیبانی جامعه را میجویند و خواهان ارج نهادن جامعه به جایگاه واقعی خویشند، همچنان که مقام معظم رهبری می فرمایند: "طرف حساب پرستار فقط خداست."
همزمان با روز ولادت شیر زن واقعه کربلا که توانست با پیام رسانی، شایستگی زنان را در تاریخ به منصه ظهور رسانده و ضامن بقای اسلام باشد و از بازماندگان حادثه تلخ عاشورا مراقبت و پرستاری کند، روز پرستار نامیده شده است. در کشور ما نیز پرستاران، در طول هشت سال دفاع مقدس، برغم کمبودها و مشکلات، خالصانه و بیریا در جهت بهبود وضعیت بیماران تلاش کردند و غالبا به جای این که در آغوش گرم خانواده به سر ببرند، بر بالین مجروحان جنگی حاضر شده و از آنان مراقبت کردند و در این راه مشقتهای بسیاری را متحمل شدند.
پیدایش پرستاری
آنگاه که رنج و درد بر کالبد انسان حمله ور گشت و سلامت وی را پایان داد، پرستاری به وجود آمد؛ یعنی از زمان پیدایش بشر، این حرفه مقدس بر عرصه گیتی نمایان شده است. در مسیر تاریخ، پرستاری همپای پزشکی در خدمت انسان ها بوده است و به تدریج، این دو در قالب علم پیشرفت نموده اند و در زمان های بحرانی، مانند حوادث طبیعی و جنگ ها، خدمات شایان توجهی انجام داده اند.
پرستاری در اسلام
پرستاری از مجروحان و کمک به ناتوانان، در فطرت و نهاد هر انسانی وجود دارد که حاکی از اهمیت آن در زندگی اجتماعی است. سیره رهبران الهی نیز همواره بر این بوده که در میدان انجام کارهای پسندیده، گوی سبقت را از همه انسان ها بربایند و انسان کامل عصر خویش و الگو برای آیندگان باشند تا بدین ترتیب، بزرگ ترین مشوق انسان ها در عمل به نیکی ها گردند. یکی از کارهای نیک ،« پرستاری» از بیماران است و رهبران الهی نیز بدان همت می گماردند.
نُسَیبه، پرستار با ارزش
تاکید اسلام بر بزرگداشت کار پرستاری و سفارش به انجام آن، باعث شده بود که بسیاری از اصحاب رسول خدا اعم از زن و مرد، به این کار اهتمام ورزند.«نسیبه» یکی از زنان صدراسلام است که با پیامبر (ص) بیعت نمود. وی بیشتر روزها روزه دار بود و از عبادت خداوند غفلت نمی ورزید. این زن شجاع و با شهامت، در جنگ های احد، حنین، حدیبه و یمامه شرکت داشت و همواره مشکی بر دوش می کشید و خورجینی نیز در برداشت و هر جا تشنه ای می یافت و یا ناله مجروحی را می شنید، بی درنگ بر بالینش حاضر می شد. وظیفه او، رساندن آب به سربازان و نیز مداوای زخمیان بود.
حضرت زینب (س) پرستار نهضت و انقلاب حسینى
حضرت زینب (س) در سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت. یکی از سیره های عملی زندگی این بانوی الهی، پرستاری و دست گیری از حال بیماران و درماندگان بود. اتفاقات سختی که در طول حیات سراسر مرارت بار ایشان رخ داد؛ همچون بیماری مادر بزرگوارشان، ضربت خوردن پدر، مسمومیت برادر و بالاخره حادثه بزرگ کربلا، زینب را به عنوان الگوی پرستاران معرفی کرد و سالروز ولادتش، به عنوان روز پرستار برگزیده شد.
پرستار بزرگ صحرای کربلا، در آن روز سخت، وظایف سنگینی به عهده داشت: تقویت روحیه مجروحان و خانواده شهیدان، رسیدگی به بازماندگان و کمک به اطفال. هم چنین ایشان به مراقبت از حضرت سجاد (ع) نیز که در بیماری شدید به سر می برد، مشغول بود.
حیف است زینب سلام الله علیها را تنها پرستار بیمار بخوانند زیرا پرستارى از بیمار یکى از کوچکترین مسؤولیت هاى حضرت زینب سلام الله علیها بود، و هر چند پرستارى وظیفه سنگین و ارزشمندى است و پرستار متعهد باید با صبر و حوصله، تحمل هر نوع ناملایمات براى انجام خدمتش بنماید و چنین کارى از عهده هر کس برنمىآید ولى با این حال مقام زینب کبرى سلام الله علیها، آنقدر والا و عظیم است که او را پرستار نهضت و انقلاب حسینى باید بنامیم، زیرا این پرستارى به مراتب مهمتر و سرنوشت سازتر از پرستارى بیمار بود. زینب نقش نگهدارى از قیام خون بار حسینى را بر عهده داشت که قطعا اگر او این بار را بر دوش نمىگرفت، خون سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه پایمال مىشد و بسیار دشوار بود که نهضت ابى عبد الله علیه السلام به مردم اعلام و ابلاغ گردد و شاید بدون اسارت خاندان رسول الله وپیشتازى عقیله بنى هاشمى علیها السلام در رسوا نمودن هیئت حاکم، و تبلیغ او از انگیزه قیام برادرش، یزیدیان به هدف پلید خود نائل مىآمدند و نام رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم را نه تنها از مناره هاى مساجد بلکه از تاریخ، پاک و محو می کردند و این بود نیت شوم آنان.
حضرت زینب علیها السلام با مجاهدت و قیام شجاعانه خویش در برابر زورگویان و همچنین فریب خوردگان زمانش، آن چنان از قیام امام حسین علیه السلام دفاع کرد که تا قیام رستاخیز، همانند او نه در مردان و نه در زنان، وجود ندارد و این نام جاودان و مقدس براى همیشه با عظمت باید برده شود.
عقیله بنی هاشم علیها السلام در پس آن مصیبت بزرگى که «تصغر عندها المصائب» آن چنان بار سنگین پرچم ولایت را بر دوش گرفت و در برابر کفر و زندقه ایستاد و سخنرانى کرد و خطابه خواند و مردم را بیدار کرد و حرکت را در مردگان آغاز نمود که از آن جا حرکت توابین و دیگر حرکتهاى اسلامى آغاز شد و تا امروز و فردا و فرداها، آثار این حرکت عظیم زینبى، هویدا است و به برکت این بانوى بزرگوار و قیام مبارکش، همچنان بیرقهاى خونین عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته مىشود زیرا زینب کبرى سلام الله علیها بود که پیام خونین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را به تمام نسلها و عصرها رساند.